بدون عنوان
سلام ماماني
خوبي دختركم ؟ ديشب ماماني تا صبح داشتم بهت فكر مي كردم . به اينكه روزهاي باتو بودن چه جوريه ؟ به اينكه با اومدنت مسئوليتم چقدر بيشتر مي شه و هزاران فكر ديگه .
پرنيان كوچولوي من
ماماني كم كم دارم به مرحله جديدي از زندگيم وارد مي شم كه تا به حال تجربه نداشتم و تا تو موقعيتش قرار نگيرم نمي تونم دركش كنم . عشق ماماني فقط از خداي مهربون مي خوام كه تو فرشته كوچولوي من دنياي آرامش رو بهم هديه كني و با آرامشت به من كمك كني تا بتونم تو اين مسئوليت بزرگ سربلند باشم .
عروسك دوست داشتني من
ديشب باباجون يك ساعت از روياهاي با تو بودن مي گفت كم كم داشت بهت حسوديم مي شد . بابايي خيلي با عشق در موردت حرف مي زد . باباجوني مي گفت دخترم همه زندگيم شده و اجازه نمي دم كسي اذيتش كنه و كمتر از گل بهش بگه . مي گفت هرچقدر خودم درد يتيمي و بي پدري كشيدم نمي گذارم دخترم هيچ وقت تنها باشه و پشتش خالي باشه .
نازنينم
اميدوارم كه هميشه بابايي مهربون سالم باشه و سايه پر مهرش بالاي سر من و تو . دعا كن براش كه خدا هميشه كمكش كنه . باباجون توي زندگيش سختي زيادي كشيده اميدوارم با حضور تو گل نازم روزهاي سختي و دلتنگي هاش تموم بشه.
تو بركت زندگي من و باباجوني دخترم . به اميد روزهاي پر از عشق با تو بودن