روزهاي سرد برفي ..........
پرنيانم
سلام دخمل گل ماماني .امروز صبح كه از خونه اومد بيرون به مقصد اداره بدجور استرس گرفتم آخه عشق من برف داره مياد بدجور ! ولي خيلي ذوق زدم تنها استرسم تويي دخمل گلم. از ديشب آسمون برفي و زمين خدا سفيد پوش شده .
مهربون مامان برف خيلي قشنگه انشاله زنده باشيم سال آينده حتما مي برمت برف بازي و باهم آدم برفي درست مي كنيم . قشنگ ترينم دوست داشتم الان كنارت بودم . خداي مهربون نگهدارت باشه . دعا كن ماماني بتونم زود بيام پيشت تا بابا مجبور نشه شما رو ببره خونه مامان بزرگ توي اين برف و سرما . آخه مي ترسم بخوريد زمين .ماماني آنقدر با ترس قدم بر مي داشتم كه مبادا بخورم زمين
فرشته من
اين لباس خوشگلي كه پوشيدي رو مامان بزرگ مهربون با اون دستهاي گرمش برات بافته . خيلي بهت مياد مثل ماه شدي . من و بابا جون تصميم گرفتيم ازت عكس بگيريم
اينجا باز پيام بازرگاني شروع شد و شما محو تي وي شدي.........
باباجون هرچي صدات مي كرد جواب ندادي بابايي هم تي وي رو خاموش كرد و شما رو عصبانييييييييي
عشق من و بابايي هميشه بخند
سپيد برفي مامان خيلي دوست دارم.بوس