بدون عنوان
پرنيانم
دخمل قشنگم امروز هم هوا سرد و برفي و دلگيره . آخه امروز يك پدر مهربون براي هميشه آسموني شد و رفت پيش خدا . صبح كه به الهام و مهديه زنگ زدم. بچه هاي طفل معصوم خيلي گريه كردند . اي كاش الان پيششون بودم . خيلي تنهان . خداي بزرگ همه پدر هاي مهربون رو حفظ كنه و همه اون هايي رو هم كه آسموني شدند ببخشه و بيامرزه.
به ياد باباعلي مهربون دخترخاله هاي عزيزت مهديه و الهام ، كه امروز براي هميشه از پيش ما رفت و آرام گرفت.
من نتونستم ببینم
بابارو تو قبر می ذارن
ای خدا بگیر چشامو
بلکه این روزو نبینم
بده دستاشو بمن
بکشم روی سرم
تو نباشی من می میرم
ای تو درد به دلم
من که باورم نمی شه
من دیگه بابا ندارم
پدرم بی من نرو
من میخوام باتو بمونم
داری از چشام میخونی
که دلم اسیر غم شد
پدرم بی تو نمونم
کار من غصه و غم شد
درد بی کسی چه سخته
هیچ کی بی پدر نمونه
ای خدا ، بی تو نمونم
زندگیم بی تو حرومه