پرنيان جوني پرنيان جوني ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

نفس من و بابا

بي تو مي ميرم

سلام دختر گل ماماني  مهربونم امروز سومين روز كاري مامان جونه . خيلي سخته بدون تو گلكم . صبحها كه مي خوام از خونه بيام بيرون هزارتا مي بوسمت و با چشمهاي پر از اشك مي زنم بيرون ، تا خود اداره هم  از فكرت بيرون نمي يام . عروسكم  روزهاي آخر مرخصي ماماني خيلي سخت بود ، روز اربعين رفتيم امامزاده كه ماشين باباجون رو دزديدند . دعا كن زودتر پيدا بشه. پرنيانم خيلي دلم گرفته و آرامش ندارم. دختر گلم من و باباجون رو ببخش اين روزها خيلي ناراحتيم و اين روي تو خيلي تاثير گذاشته . دخترم  الان كه برات مي نويسم شما خونه پيش باباجوني . الهي ماماني بميرم كه دختركم ازم دوره . الهي فدات بشم بي تو مي ميرم . خيلي خيلي دوست دارم و وجودت ...
7 دی 1392

روزهای آخر مرخصی مامانی

سلام دخترکم نازنین مامانی ؛ الان حسابی بزرگ شدی و شیرین . خیلی بلا شدی . کمی سینه خیز البته بیشتر عقبی میری . با صدای بلند می خندی . تقریباً دو هفته ای هست که شروع به غذا خوردن کردی . عروسکم مامانی خیلی استرس دارم آخه باید از اول دی برم سرکار. خیلی نگرانتم . مطمئنم از این به بعد زحمت مامان بزرگ و خاله جون خیلی بیشتر می شه . خداکنه نه خیلی اذیت کنی و نه خیلی اذیت بشی . عاشقانه دوست دارم و توی این روزهای دلگیر پاییزی تنها دل خوشی مامانی ...
16 آذر 1392

4 ماهگی دخترم

سلام پرنیانم مامانی قربونت برم چند وقتی هست که برات ننوشتم.  توی این مدت خیلی اتفاق افتاد دخترکم . اول اینکه شما برای ولین  بار توی عمر قشنگت 23 شهریور  رفتیم مسافرت همراه من و باباجون در تاریخ 23 شهریور تقریبا15 روز اونجا بودیم خونه خاله جونی حسابی مزاحمشون شدیم ولی خیلی خوش گذشت. با هم به رفتیم امام زاده زید این هم عکس قشنگ شما  نازنینم دخترم شما فردا چهار ماهت تموم میشه . امیدوارم که هزار ساله بشی عزیزترینم . مامانی جونی جدیدا شما یاد گرفتی وقتی باهات حرف می زنیم با صدای بلند می خندی . چند روزی هم هست که لثه های نازنینت شدیدا می خواره و شما دائما آب دهنت به راهه.  عمرم خیلی دوست دارم و بی تو می میر...
28 مهر 1392

روزهای شاد با تو

دختر گلم سلام مامانی بعد از چند روز تصمیم گرفتم برات بنویسم . قشنگترینم 13 مرداد شما 45 روزه بودی که گوشهای خوشگت رو سوراخ کردم .مبارکت باشه نفس. نفسم تو آرامش منی . دیروز همکارای مامانی اومدند پیشت و به من به خاطر داشتن نازنینی مثل تو تبریک گفتن من هم کلی ذوق کردم . ...
10 شهريور 1392

2 ماهگی پرنیانم

سلام دخترم نازنینم دو روز دیگه 2ماه از عمر قشنگت می گذره باید ببرمت واکسن بزنی ؛ خداکنه زیاد اذیت نشی عسلم . مامانی این روزهای با تو بودن خیلی شاد و پر انرژی برام می گذره . حاضر نیستم این روزهای با تو بودن رو با هیچ چیز عوض کنم. فرشته کوچولوی مامانی این روزها عادت کردی وقتی بیداری باید باهات حرف بزنیم . برام می خندی و به حرفهام گوش می دی . با این شیرین کاریات یک عالمه شاد می شم .خیلی دوست دارم ؛ نفسمی ...
27 مرداد 1392

قشنگترین روزهای با تو

سلام عروسکم نفسم این روزها بهترین روزهای زندگی من و باباجون . وجودت تو زندگی ما نعمته . دخترگلم این روزها یکمی نا آرومی .الهی زودتر دلپیچه هات خوب بشه و آروم بخوابی نازنینم خیلی دوست دارم و بی تو زندگی برام معنا نداره قشنگم . عشقم عکسهای جدید تو و امیرعلی عزیز رو می گذارم تا خاله جونی ها ببینند و یکمی از دلتنگیهاشون کم بشه.     ...
7 مرداد 1392

امیر علی عزیز

فرشته کوچولوی من روز 26 تیرماه پسر دایی عزیزت چشمهای قشنگش رو به این دنیا باز کرد . از خدا بابت این هدیه دوست داشتنی سپاسگذاریم   ...
29 تير 1392

اولین ماه تولدت نازنینم

سلام عشق من خوبی دخترم . نازنینم توی این یک ماه فرصت نکردم برات بنویسم . یک ماه از وجود نازنین و پربرکتت می گذره . دختر گلم وجودت آرامش می ده بهم . آنقدر دوست دارم که تحمل یک لحظه جدایی رو ازت ندارم . عروسکم این یک ماه با همه خوبیها و سختیهاش گذشت . اینقدر وجودت لذت بخشه که تحمل درد رو برای مامانی آسون کرده . مهربونم از روزی که چشمهای مهربونت به این دنیا باز شد مامان بزرگ و آقاجون و خاله های مهربون خیلی برات زحمت کشیدن دستهای مهربونشون رو می بوسیم . من و بابایی از داشتن دختر ماهی مثل تو خدا رو شاکریم عشق من خاله ها دلشون برات تنگ شده عکسات رو می گذارم تا روی ماهت رو ببینند.   ...
29 تير 1392

خدا رو شکر

  پرنیان کوچولو ساعت 14:05 به دنیا امد خدا رو شکرگزار هستیم بابت این هدیه آسمانی و آرزومندیم زیر سایه و لطف پدرومادر رشد و نمو کرده و باعث خیر و برکت برای تمام خانواده باشد تبریک صمیمانه به خاله عزیز و همسر گرامی اش امیر (نویسنده موقت) ...
3 تير 1392